مقدمه
((اينجا اتاقی است ، تاريک با پرده ای سپيد و کوچک در انتهای آن که با نوری سحر انگيز روشن می شود . و سايه ای حقيقی صدساله را پيش روی چند نفر از حاضران می گستراند . شايد هم سايه ای از حقيقتی دو هزار ساله که افلاطون از آن سخن می راند .
اينجا چند نفر خسته و شوريده و خسته به نظاره نشته اند . تا شبح واقعيت تخليشان را بر پرده ببينند . و بعضی به تاثير ، به کنار دستی شان میگويند ، اين جا اتاق رويا سازی است . جايی که تصويرها و صداها در هم میآميزد تا معجزة يک قرن ، پس از هزاران بار، بار ديگر روی می دهد.
اين جا مرکز تلاقی ذهن است . از علم و تکنولوژی تا هنر ، از فلسفه و سياست تا اقتصاد ، ار کژانديشی و بی مايگی تا خلاقيت ، از دوستی تا دشمنی ، اين جا خلاصه آدمی جاری است .
اين جا خاطرات گذرا نيستند . حرکات ناميرانيد . و اصوات تا ابد می مانند . و اين همه برای توصيف نام انسان کافی است . اين جا اتاقی است تاريک با پرده ای سپيد و کوچک در انتهای آن .)) 1
سينما پديده ای است که فرا تبار شناسی آن ، باب تاثير دو سويه ای را بر زندگی برونی انسان گشوده است.در فرآيند بزرگنمايی فريمهای کوچک تا ابعاد محصور کنندة و غول آسای پرده جادوايیاش حد ميانه ای را می توان فرض کرد . که حتی از ديدگاه بصری منطبق با سازوکار و زندگی انسان است .
در ادامه به تاريخچة فرهنگ نمايش و چگونگی پديد آمدن نمايش در جوامع مختلف می پردازيم .
آغاز نمايش در هر سرزمينی را بايد در آداب و رسوم . مناسک مذهبی همان قوم و در فعاليتهای انسانی برای تنازع بقا جستجو کرد .
انسان بدوی که در بيان افکار و عواطف خود ناتوان بود . حرکت را به کمک طلبيده و از طريق حرکات موزون سعی در بيان افکار و عواطف خود کرد و برای درک لذت و به عنوان نيايش و سخن گفتن با خدايان خود شروع به انجام حرکات موزون ( رقص ) می کند .
بنابراين اولين هنرهای نمايشی در درون همين مراسم جادوئی و حرکات موزون است که شکل می گيرد .
شايد بتوان گفت يکی از شرايط ضروری برای پيدايش تئاتر فراهم آمدن درک نسبتاً پيچيده ای از جهان است که در آن امکان داشتن نظر گاهی عينی و بيطرفانه از مسائل انسانی وجود داشته باشد . مثلاً يکی از علايم اين فرايافت ، ظهور يا بروز يک برخورد کمدی با مسائل است زيرا برای آنکه در راه خير و سعادت مردم از معيارهای مضحک را برگزينيم ، نياز به بينشی عينی و بيطرفانه داريم . علامت ديگر گسترش حس زيباشناختی است . مثلاً هنگامی که فرايافت های انسان از جهان خود تغيير می کند ، اغلب از اجرای آيين و توسل به اسطوره ها برای رسيدن به خوشبختی صرف نظر می کنند .
دو شرط ديگر نيز که مربوط به حس زيباشناختی است دارای اهميت اند ، پيدا شدن اشخاصی که می توانند عناصر تئاتری را به تجربه هائی متعالی وافرتر بدل کنند ، و جامعه ای که قادر باشد ارزش تئاتر را به عنوان فعاليتی منتقل و ويژه بپذيرد ، چرا که تئاتر آموزش می دهد ، ارشاد می کند و می کوشد تماشاگر خود را آرامشی روحانی ببخشد . و او را با حيات درونی خويش واحد است بعنوان مرکزی اجتماعی نيز قابل توجه است و در ايران نيز به عنوان يک مرکز دسته جمعی بمنظور بيان مسائل فرهنگی و تفريحی نقش ايفا می کند و می توان بعوان يک عامل کمک دهنده در اين راستا مورد توجه قرار گيرد .
1 – جهانشاهی ـ ک ، ساحر صد ساله ، ماهنامة سينمايی فيلم شمارة 183 ص 31
مبلغ قابل پرداخت 18,700 تومان